داستان هواپیمای تاسکگی در یک مستند جدید روایت می شود


افرنک مودی آماده بود تا جان خود را در جبهه های جنگ اروپا بدهد. چیزی که او پیش بینی نمی کرد این بود که جان خود را در بالای دریاچه هورون در سواحل میشیگان بدهد. اما در 11 آوریل 1944، این همان چیزی بود که مودی، یک ایرمن تاسکگی سیاه، با سه خلبان دیگر در جنگنده P-39 خود در حال انجام آموزش بود و هواپیمای او ناگهان ظاهر شد و در آب های عمیق هورون سقوط کرد. 54 روز بعد، جسد او به ساحل رفت، اما 70 سال پس از سقوط هواپیما، یعنی در 11 آوریل 2014، نگذشته بود که غواصان لاشه هواپیما را کشف کردند.

علت حادثه ای که به بهای جان ستوان جوان تمام شد همواره در هاله ای از ابهام بوده است. با این حال، ده سال کار امداد و نجات و پزشکی قانونی تصادف، در نهایت علت را خرابی کلید مسلسل رو به جلو، دستگاه زمان‌بندی که شلیک گلوله‌ها را در کسری از ثانیه با چرخش ملخ به جلو قطع می‌کند، شناسایی کردند. لوله تفنگ در مورد هواپیمای مودیز، سوراخ‌های پروانه نشان داد که سوئیچ شکست خورده است و او را به پایانی غم‌انگیز محکوم می‌کند قبل از اینکه حتی برای کشورش بجنگد.

بسیاری از مردان سیاه پوست دیگر این سفر را انجام داده اند و در این مبارزات شهامت کرده اند. از سال 1941 تا 1946، نزدیک به 1000 خلبان آمریکایی آفریقایی تبار، قبل از 26 ژانویه 1948، زمانی که رئیس جمهور شد، به عنوان هواپیمای تاسکگی آموزش دیدند. هری ترومن فرمان اجرایی 9981 را امضا کرد که تبعیض نژادی از نیروهای مسلح ایالات متحده را حذف کرد. امروز، داستان مودی و کل هواپیماهای تاسکگی به شیوه‌ای روایت می‌شود. جغرافیای ملی خاص، دم های قرمز واقعیکه در 31 مه نمایش داده شد. این ویژه با فیلم آرشیوی، فیلم غواصی دریاچه هورون و مصاحبه با هوانوردان بازمانده گفته می‌شود، این ویژه در آن واحد یک ادای احترام، یک شعر لحن و یک درس شی تاریخی است – داستانی که داستان چیزی را که هوانوردان آن را کمپین دوگانه V نامیدند، بیان می‌کند: پیروزی بر فاشیسم در خارج و پیروزی بر نژادپرستی در داخل.

من سعی کردم به نیروی هوایی ارتش بپیوندم، اما آنها مرا نخواستند. سرهنگ بازنشسته جیمز هاروی که در ماه جولای 101 ساله می شود، به تایم گفت. ژنرال فرمانده نیروی هوایی ما را در سپاه هوایی خود نمی خواست. »

با این حال، آنچه فرمانده می‌خواست و کشور به آن نیاز داشت، دو چیز متفاوت بود، و با بسیج شدن ایالات متحده برای یک جنگ بزرگ دو جبهه، ارتش نمی‌توانست 9.8 درصد از جمعیت سیاه‌پوست را کنار بگذارد. با این حال، فراتر از جداسازی رسمی نیروهای مسلح، موانع عظیمی برای غلبه بر آن وجود داشت. همانطور که فیلم نشان می دهد، یک سند در سال 1925 در مورد مناسب بودن سیاه پوستان برای خدمت سربازی در نژادپرستی خود وحشتناک و بی رحمانه بود.

در تحلیل ظاهراً علمی از مردان آفریقایی-آمریکایی آمده است: «او ذاتاً مطیع است.» [and] از نظر ذهنی پایین تر او «به روانشناسی جمعیت حساس است»، «نمی‌تواند خود را در برابر خطر کنترل کند» و فاقد «ابتکار، شجاعت و نبوغ مرد سفیدپوست» است.

رئیس بود. فرانکلین روزولت که در ژانویه 1941 اولین اسکادران جنگنده سیاهپوست، اسکادران تعقیب و گریز 99 را راه اندازی کرد، تا حدی در تلاش برای تامین آرای سیاه پوستان در انتخابات سال 1944، این حقیقت که النور روزولت بانوی اول به تاسکگی رفت تا در یک هواپیما از او عکس بگیرند. یک هوانورد آفریقایی-آمریکایی هیچ آسیبی به هدف روزولت یا سیاهپوستان آمریکایی وارد نکرد.

با این حال، مبارزه برای مردان سال 99 سخت بود. هاروی به یاد می آورد که حتی پس از اینکه خود را به عنوان یک خلبان واجد شرایط معرفی کرد، مجبور شد دو بار در یک هواپیمای مربی آموزش ببیند تا ثابت کند می تواند پرواز کند، در حالی که سربازان سفیدپوست مجبور نبودند از همان حلقه عبور کنند. فرمانده بال سفید او یک بار از او پرسید که می‌خواهد او را چه نامی بگذارند و هاروی با تعجب به مرد نگاه کرد. او به تایم گفت: «گفتم: «من ستوان یکم، پس ستوان هاروی چطور؟»

در این مستند، هاروی همچنین آموزش در پایگاه ارتش تاسکگی را به یاد می‌آورد که آن را به عنوان «پایگاه جیم کرو در شهر جیم کرو» توصیف می‌کند. زمانی که او یک روز به شهر رفت، کلانتر روشن کرد که چقدر از حضور او استقبال می شود و به او گفت: “اگر تو را در شهر پیدا کنم، مغزت را به باد می دهم.” »

با این حال هاروی پرواز کرد و شجاعانه برای کشورش جنگید. او در اسکله بود و برای کشتی به خارج از کشور آماده می شد که اخباری مبنی بر پایان جنگ در ایتالیا و احتمال وقوع بقیه اروپا منتشر شد، بنابراین افراد گروه او در ایالات متحده ماندند. او تا زمان جنگ کره که 126 سورتی جنگی را تنها در 89 روز انجام داد، جنگی ندید و نشان صلیب پرنده ممتاز و مدال های هوایی متعدد را برای او به ارمغان آورد. او تقریباً مانند مودی جان خود را از دست داد، در طول یک مأموریت زمانی که پس از برخورد به یک شهر با زاویه ای تقریبا عمودی پوست خود را جدا کرد و انفجار ضد هوایی مخزن سوخت را در نوک بال او گرفت.

او گفت: “وینمن من گفت که دیده است این گلوله آتش بزرگ به اندازه توپ بسکتبال به تانک من برخورد کرده است.” “از شانس من، من داشتم می چرخیدم، وگرنه امروز اینجا نبودم.”

اما او امروز اینجاست و هدیه ای به تاریخ است. در نهایت، هاروی قبل از بازنشستگی برای کار در شرکت اسکار مایر، 22 سال در ارتش خدمت کرد. اما این اولین انتخاب او نبود. او ابتدا برای تبدیل شدن به یک خلبان هواپیمایی تجاری مصاحبه کرد، اما به او گفتند که شرکت دارای محدودیت سنی 35 و او 42 سال است.

او گفت: “خوب، اگر این سیاست آنهاست، این سیاست آنهاست.” معلوم شد که این سیاست آنها نبوده است. شانزده سال بعد، او با یک خلبان سفیدپوست که در همان زمان توسط همان شرکت هواپیمایی استخدام شده بود و همچنین بیش از 35 سال داشت صحبت کرد.

هاروی گفت: «چراغ روشن شد. آنها نمی خواستند مسافران سوار هواپیما شوند، به کابین خلبان نگاه کنند و یک فرد رنگین پوست را پشت فرمان ببینند.

با توجه به نگرانی هایش، هاروی همچنان در راس کار خواهد بود. دم های قرمز واقعی با او و یکی دیگر از هوانوردان بسیار مسن که از آشیانه بیرون می آیند، از پشت تیراندازی می کنند و می خندند که اگر می توانستند امروز یک سسنا را در آن نزدیکی ببرند. البته نمی توانند. اما با وجود اینکه آخرین پرواز خود را انجام دادند، آخرین پرواز خود را نگفتند. داستانی که آنها در مستند جدید بیان می‌کنند، این است که ملتی به آرامی، با توقف و ناقص با خود و تاریخ خود کنار می‌آید – و با این کار هزاران قهرمان خود را گرامی می‌دارد.

دیدگاهتان را بنویسید