جان استوارت در مورد خطرات هوش مصنوعی درست می گوید


آرجان استوارت اخیراً بخشی از قول‌های AI را که توسط مدیران عامل فناوری داده شده است، طعنه زده است. من فکر نمی‌کنم که خودکار کردن توسترهای شما بهترین راه برای نشان دادن پتانسیل هوش مصنوعی مانند جان باشد، اما من با فرض اصلی استدلال او موافقم که اختلال ناشی از هوش مصنوعی برای اولویت دادن به سود بر مردم استفاده می‌شود. احتمالاً باعث یکی از بزرگترین و سریع ترین جابجایی های نیروی کار در تاریخ بشر خواهد شد.

من یک شرکت هوش مصنوعی مستقر در سیلیکون ولی را اداره می کنم که بر حل تغییرات آب و هوایی متمرکز است و یک سیاستمدار سابق برای دولت هند هستم. در مجمع جهانی اقتصاد در داووس 2024، گفتگوهای من با رسانه ها، سران دولت و مدیران عامل شرکت های فورچون، چشم انداز جهانی هوش مصنوعی را برجسته کرد، جایی که هوش مصنوعی به طور گسترده ای مورد بحث قرار گرفت تا قفل انقلاب بهره وری بعدی را باز کند، تولید ثروت را هدایت کند و مردم را از آن خارج کند. فقر با دموکراتیک کردن و کاهش هزینه دسترسی به اطلاعات/آموزش. بیشتر صحبت‌ها در مورد خطر هوش مصنوعی بر روی خطر انقراض هوش مصنوعی و نرده‌های محافظ نظارتی که برای محافظت از خود در آن آینده نیاز داریم، متمرکز شده است. صحبت من در مورد خطرات سیاسی و اجتماعی ناشی از بزرگترین جابجایی نیروی کار هوش مصنوعی حتی توسط جامعه بنیانگذاران هوش مصنوعی من با شک و تردید روبرو شده است.

واقعیت این است که آنچه ما از طریق هوش مصنوعی شاهد هستیم، نیرویی است که سرعت جابجایی ساختاری کار را چند برابر می کند. به عنوان مثال، عصر اینترنت و جهانی شدن به شرکت‌های آمریکایی این امکان را داده است که پشتیبانی مشتری را به کشورهای در حال توسعه مانند هند، ویتنام و تایلند به هزینه طبقه متوسط ​​در برخی از مناطق ایالات متحده برون سپاری کنند. اکنون یک ربات چت توسعه یافته در بالای پشته سازمانی LLM ثابت کرده است که به اندازه انسان ها در پشتیبانی مشتری موثرتر است و آنها را اضافی می کند. این تاثیر در کشورهای با درآمد بالا حتی شدیدتر خواهد بود. در گزارش اخیر صندوق بین المللی پول ذکر شده است که تقریباً 60 درصد مشاغل تحت تأثیر هوش مصنوعی قرار خواهند گرفت که احتمالاً نابرابری را افزایش می دهد. نیمی از آنها منتفع خواهند شد، اما نیمی دیگر از کار بیکار خواهند شد/کارایی کمتری خواهند داشت که منجر به کاهش دستمزدها، کاهش قدرت خرید و پایین آمدن استانداردهای زندگی در دوره تورم می شود.

این جابجایی های کارگری در طول زمان انباشته می شوند و بیشتر بر طبقات پایین و متوسط ​​تأثیر می گذارند و به نوبه خود به جنبش های سیاسی تبدیل می شوند. در ایالات متحده، موج جهانی شدن و اتوماسیون در 30 سال گذشته، مخل ترین جنبش سیاسی را ایجاد کرده است که منجر به انتخاب دونالد ترامپ شده است. با این حال، این بار، این اختلال به برخی از کارگران یقه سفید نیز وارد می شود و اثرات آن را ناشناخته و بالقوه خطرناک تر می کند.

بحث در مورد تأثیر هوش مصنوعی بر نیروی کار معمولاً بر اساس دو استدلال است. یکی از استدلال‌های دوتایی برخی از اقتصاددانان است مبنی بر اینکه هم ایجاد شغل و هم از بین رفتن و اینکه تأثیر خالص مثبت خواهد بود. همچنین، کارگرانی که شغل خود را از دست می دهند، می توانند در دسته های جدیدتری از مشاغل که از طریق توزیع مجدد ثروت ایجاد و فعال می شوند، بازآموزی/بازآموزی شوند.

بحث دوم این است که وعده کلی هوش مصنوعی در زمینه هایی مانند آموزش و پژوهش بیش از جنبه اخلاقی تأثیر منفی بر جامعه را از طریق از دست دادن شغل خنثی می کند. این استدلال توسط جامعه بنیانگذار/سرمایه گذار مطرح شده است، که به سرعت به شگفتی های فناوری رونق اینترنت، مانند گوشی های هوشمند، و تأثیر آن بر اتصال میلیاردها نفر در اقتصادهای نوظهور مانند هند اشاره می کنند.

استدلال اول فرض می‌کند که نرخ جابجایی – از دست دادن شغل در یک منطقه / بخش – کمتر از نرخی است که مهارت‌های مجدد می‌تواند رخ دهد و اینکه توزیع مجدد ثروت منصفانه و روان است. آمریکا همین فرض را در مورد انتقال به انرژی های تجدیدپذیر برای معدنچیان زغال سنگ کرده است و با انجام این کار به یکی از معدود اقتصادهای بزرگی تبدیل شده است که تغییرات آب و هوایی به یک موضوع قطبی تبدیل شده است. به عبارت دیگر، در توزیع مجدد ثروت، سهم 20 درصد برتر در ایالات متحده از 61 درصد در دهه 1990 به 71 درصد در سال 2022 افزایش یافت.

استدلال دوم فرض می کند که تحصیلات برابر با آمادگی شغلی است، همانطور که در کشور خود هند دیدم، جایی که 80 درصد از 1.5 میلیون مهندس فارغ التحصیل هر سال برای هر شغلی در اقتصاد دانش بیکار در نظر گرفته می شوند. بیشتر از سلسله مراتب نیازها، داشتن یک تلفن هوشمند به ندرت بر داشتن شغل مناسب و غذای مقرون به صرفه برای خانواده ارجحیت دارد. دومین،

این من را به حقیقت ناخوشایند پذیرش مسئولیت خود به عنوان بنیانگذاران هوش مصنوعی برای تصمیم گیری در مورد مسیر این تحول همراه با دولت ها می رساند. وسواس ما در مورد سودآوری اغلب ما را به تمرکز بیشتر بر روی برنامه هایی مانند ایجاد چت بات های هوشمندتر برای جایگزینی پشتیبانی مشتری یا نمایندگان فروش سوق می دهد تا روی چالش برانگیزترین اما مهم ترین مشکلات برای بشریت، مانند بهبود بهره وری کشاورزان خرده مالک در جهان در حال توسعه یا حل سرطان

دوم، ما باید با دولت ها و تنظیم کننده ها کار کنیم تا اطمینان حاصل کنیم که بخشی از ثروت ایجاد شده در این فرآیند به طور عادلانه و عادلانه توزیع می شود. به عنوان مثال، ما می‌توانیم از ایجاد سازمان‌های غیردولتی مانند توسعه زغال سنگ کمک مالی کنیم. این غیرانتفاعی مبتنی بر جامعه معدنچیان زغال سنگ را که نمی توانند با کمک به آنها در کسب مهارت در ساخت و ساز، کشاورزی و تاسیسات خورشیدی به مشاغل انرژی های تجدیدپذیر تبدیل شوند، درگیر می کند.

سوم، دولت‌ها می‌توانند از تلاش‌های نروژ برای اطمینان از توزیع مجدد عادلانه ثروت ایجاد شده توسط رونق نفت در دهه 1970 درس بگیرند. نروژ در سال 1990 صندوق بازنشستگی دولتی جهانی (صندوق نفت نروژ) را برای مدیریت درآمدهای نفتی برای نسل های آینده تأسیس کرد و به دنبال ثبات اقتصادی از طریق سرمایه گذاری های متنوع در سطح جهانی بود. اکنون دومین نابرابری کمتر در جهان است.

ناکامی در اقدام کنونی راهی به سوی آینده ای است که بحران های سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی را که در سه دهه گذشته شاهد بوده ایم، بزرگ می کند. با این حال، جهان همچنان شاهد میلیاردرهای بیشتری از هر زمان دیگری خواهد بود و احتمالاً اولین تریلیونر جهان در دهه آینده خواهد بود.



Source link

دیدگاهتان را بنویسید