وقتی کار معنی دار نتیجه معکوس می دهد | زمان


منآسان است که بگذاریم استرس شدید تمام توجه ما را بدزدد. اغلب، استرس زیاد ما را در برابر یک وضعیت بی نظم و غیرمولد آسیب پذیر می کند. این بدان معنی است که ما به منابع قابل اعتمادی نیاز داریم که بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم تا انرژی ذهنی، عاطفی و جسمی خود را تجدید و حفظ کنیم و به ما کمک کند تا از استرس کاری که کنترل نشده باقی بماند، ما را در برابر فرسودگی شغلی آسیب پذیر کند.

به عنوان یک محقق فرسودگی شغلی، کار من بر شناسایی قابل اعتمادترین و مؤثرترین منابعی است که افراد می توانند برای محافظت از خود در برابر فرسودگی به آنها متصل شوند. من صدها مصاحبه عمیق با افرادی انجام داده ام که در محل کار استرس دارند اما فرسوده نشده اند. از تحقیقاتم دریافته‌ام کسانی که ارتباط عمیق و پایداری با هدف خود دارند و احساس می‌کنند درگیر کار معنادار هستند، به میزان قابل توجهی کمتر در معرض فرسودگی شغلی هستند. با این حال، در حالی که سطح بالایی از درگیری با کار شما می تواند شما را از فرسودگی دور نگه دارد، تعهد بیش از حد به کار معنی دار می تواند منجر به برخی از خطرات بالقوه شود.

در واقع، برخی از افرادی که در معرض بالاترین خطر فرسودگی شغلی قرار دارند، کسانی هستند که واقعاً شغل خود را دوست دارند و به طور معمول مایل بیشتری را طی می کنند. این مطمئناً تضمینی برای ایجاد فرسودگی شغلی نیست، اما بسیار مهم است که از جنبه‌های منفی پنهان تعهد به کار معنادار و راه‌هایی که به طور بالقوه می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد، آگاه باشید.

شاید رایج ترین راه این باشد که زندگی کاری شما به سادگی ناپایدار شود. خواه سرعت بی امان، شدت احساسی یا ذهنی، ساعات کاری طولانی، یا ترکیبی ترسناک از هر سه، جذب شدن در کار خود بدون زمان کافی برای شارژ مجدد می تواند شما را در مسیر سریع فرسودگی قرار دهد.

بیشتر بخوانید: چرا ما خسته تر از همیشه هستیم

محققان به آسیب‌پذیری خاصی در برابر فرسودگی شغلی در افرادی که در مشاغل «کمک‌کننده» هستند، مانند کارکنان مراقبت‌های بهداشتی، مددکاران اجتماعی، اعضای روحانی، مشاوران، مربیان زندگی و ارائه‌دهندگان مراقبت مستقیم اشاره کرده‌اند. این متخصصان تمایل دارند عمیقاً هدف گرا باشند و اغلب نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح می دهند. بسیاری نیز در برابر پدیده‌ای به نام پریشانی همدلانه آسیب‌پذیر هستند، بیزاری شدید از درد و رنج دیگران که زمانی رخ می‌دهد که زمان زیادی را صرف مراقبت از کسانی می‌کنید که در رنج هستند. پریشانی همدلانه باعث می‌شود افراد در تلاش برای محافظت از خود کنار بکشند، که منجر به اجتناب، بدبینی و کاهش انگیزه می‌شود – برخی از همان نشانه‌های فرسودگی شغلی. تقریباً همین آسیب پذیری در برابر فرسودگی شغلی در افرادی وجود دارد که عمیقاً مأموریت گرا هستند و نیازها و اهداف سازمان خود را بر نیازهای خود ترجیح می دهند. معلمان، فعالان و کارگران غیرانتفاعی نمونه‌های خوبی هستند، مانند بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها، کارآفرینان، صاحبان کسب‌وکارهای کوچک، و تغییر دهندگان و اخلال‌گران از همه نوع.

به عنوان مثال، جن ریچی نیکولز را در نظر بگیرید، که برای یک شرکت طراحی گرافیک سطح بالا روی یک پروژه بسیار برجسته کار می کرد که در سراسر جهان دیده می شد. او از دوران دبیرستان آرزو داشت که یک طراح گرافیک باشد و همیشه این ایده را دوست داشت که در یک تیم فوق‌العاده با استعداد حضور داشته باشد، جایی که ریچی نیکولز و همکارانش اشتیاق به طراحی داشتند. شهرت شرکت بر این پروژه استوار بود و این پتانسیل را داشت که برای کل تیم تعیین کننده شغل باشد. از همه انتظار می رفت 120 ساعت در هفته یا بیشتر کار کنند. بسیاری از مردم به خوابیدن زیر میزهای کنفرانس متوسل شدند و فقط برای دوش گرفتن به خانه رفتند. ریچی نیکولز توضیح داد که چگونه “مردم از خستگی مانند مگس می افتند” و پس از چندین بار بیهوشی یکی از همکارانش مجبور شد در اورژانس بستری شود. او به من گفت: «از این که اگر مرخصی بگیرم می ترسیدم در این صنعت خراب شوم. “ترس تنها چیزی بود که مرا در آنجا نگه داشت.”

پس از ماه‌ها این برنامه طاقت‌فرسا، جایی که ریچی نیکولز خود را به محدودیت‌های جسمی و ذهنی رساند، یک روز وقتی به پشت بام ساختمان اداری خود رفت، روی طاقچه ایستاد و به فکر پریدن افتاد، همه چیز سر جای خودش قرار گرفت. ریچی نیکلاس گفت: “من فقط می خواستم درد پایان یابد.” وقتی آنجا ایستاده بود دید او تار شد و چیز دیگری از این قسمت به خاطر نداشت جز اینکه شخصی او را به دفتر بازگرداند. به طرز باورنکردنی، او توانست به سر کار بازگردد و پروژه را تکمیل کند. او گفت: «ترک یک گزینه نبود. بالاخره وقتی تمام شد، به خانه رفت و دو هفته خوابید.

مدت کوتاهی بعد، او به لندن رفت تا دوستش را که او هم طراح گرافیک بود، ببیند. ریچی نیکلاس از دیدن اینکه دوست پسرش و تیمش 9 تا 5 شغل کار می کنند شگفت زده شد – و دوست پسرش از شنیدن آنچه که او اخیراً از سر گذرانده بود شگفت زده شد. او گفت: “من بینش زیادی در مورد سمی که در آن پیچیده بودم به دست آوردم.” «این تجربه باعث شد حس خودم را از دست بدهم. احساس می کردم بدنم حتی مال خودم نیست.

اما حالا او بیدار و آگاه بود و دیگر راه برگشتی وجود نداشت. ریچی نیکلاس به من گفت: «از آن زمان به بعد، من برای خودم و کارم اخلاقی ایجاد کردم که دیگر هرگز این کار را انجام ندهم و چندین سال به عنوان طراح در شرکت‌های دیگر مشغول به کار شدم در حالی که رویای راه‌اندازی کسب‌وکار خودش را داشت.» امروز، او یک شرکت طراحی گرافیک موفق را اداره می کند که متعهد به ایجاد تأثیر اجتماعی و زیست محیطی مثبت در جهان است و سلامت روان و رفاه کلی در اولویت هستند. ریچی نیکلاس گفت: ما به ندرت بیش از 40 ساعت در هفته کار می کنیم. ما می خواهیم الگویی برای استودیوهای دیگر باشیم. امید ما این است که یک شرکت در زمانی مانند ما به تدریج فرهنگ سمی این صنعت را تغییر دهد.

وقتی کارتان را دوست دارید و آن را یک فراخوان می دانید، یا اگر به شدت هدفمند و فداکار هستید، کارتان چیزهای زیادی از شما می خواهد. شما اغلب می توانید غرق شوید زیرا به هدف خود بسیار علاقه مند هستید و عمیقاً به بهبود زندگی دیگران اهمیت می دهید یا بیش از حد به ماموریت یا اهداف سازمان خود متعهد هستید. اما بدون دوره‌های استراحت کافی و شارژ مجدد، خطر فرسودگی شغلی، مسخ شخصیت و در نهایت عدم کارآیی زیاد است زیرا شما به طور فزاینده‌ای خسته و خسته می‌شوید.

وقتی کار به کانون اصلی زندگی ما تبدیل می‌شود (به هر دلیلی) – یا وقتی هویت ما بیش از حد در کاری که برای امرار معاش انجام می‌دهیم پیچیده می‌شود – در معرض خطر فداکاری‌های شخصی زیادی قرار می‌گیریم و مراقبت خود را از دست می‌دهیم و ما را آماده می‌کنیم. سوختن.



Source link

دیدگاهتان را بنویسید