اینترنت اضطراب سلامتی را بدتر از همیشه کرده است


پرستار سرطان شناسی در حالی که قبل از اولین دور شیمی درمانی از من خون می گرفت، به من گفت: «سرطان خود را در گوگل جستجو نکن». سال 2006 بود و من 17 ساله بودم. با تاکید او بر این توصیه بسیار گیج شدم. با این حال، پرینت آدرس‌های اینترنتی «ایمن» را که او به من داده بود، در خانه گرفتم و آن را روی تخته آشپزخانه چسباندم، جایی که نادیده گرفته شد، زیرا به آرامی شش ماه درمان سرطان را طی کردم.

من گیج شدم زیرا فرصت های استفاده از اینترنت برای تحقیق در مورد تشخیص اخیرم در مورد لنفوم هوچکین، نوعی سرطان خون، به هر حال بسیار کم بود. تلفن هوشمند یا لپ‌تاپ نداشتم و تنها دسترسی من به اینترنت در مکان‌های مشترک بود: در مدرسه یا از طریق رایانه مشترک خانواده‌ام با اتصال شماره‌گیری آن. این ایده که می توانم از این امکانات عمومی برای کشف چیزی به شدت شخصی مانند سرطانم استفاده کنم، حتی برای من به عنوان یک امکان ثبت نشد.

بیشتر بخوانید: جهنم بی نظیر جوان شدن سرطان

یک سال بعد همه چیز تغییر کرد، وقتی فهمیدم که درمان موثر نبوده و سرطان برگشته است. یا هرگز از بین نرفت، گفتنش سخت بود. وقتی در اتاق خوابگاه دانشگاهم متحجر ایستاده بودم، خودم متوجه توده روی گردنم شدم و خواص بدخیم آن به سرعت با اسکن و آزمایش تایید شد. پزشکانم به من گفتند که احتمال این اتفاق کمتر از 5 درصد است. من “بدشانس” بودم.

حالا دیگر یک دانش آموز تحت نظارت منظم نبودم و مالک کامپیوتر خودم بودم. من آزاد بودم تا هر چقدر که دوست داشتم علائم و عوارض جانبی و مرگ و میر را جستجو کنم. متخصصان پزشکی تمام تلاش خود را برای پرونده من انجام دادند، اما مطمئناً نتوانستند به من اطمینان کامل بدهند که چه اتفاقی خواهد افتاد. ناامید از دریافت اطلاعات دقیق در مورد آینده ام، به جستجو و جستجو ادامه دادم تا اینکه به معنای واقعی کلمه ترسیدم. مجبور شدم لپ‌تاپ را ببندم و دراز بکشم تا زمانی که این حالت تهوع ناشی از اینترنت از بین برود، خسته از برنامه سخت درمان بیمارستانی و دوره‌های دانشگاه.

در نگاهی به گذشته، اکنون می توانم این را به عنوان یک نشانه اولیه از هیپوکندری تشخیص دهم که به یکی از ویژگی های تعیین کننده زندگی من در 20 سالگی تبدیل می شود. مفهوم رایج هیپوکندری یا اضطراب سلامتی که اغلب در واژگان پزشکی مدرن نامیده می شود، این است که ریشه در جهل دارد. مغز مضطرب ناتوان از دانستن داستان علمی کامل در مورد آن توده مشکوک یا آن درد ناشی از عدم دسترسی به مراقبت های بهداشتی یا ترس از آنچه ممکن است پزشک بگوید، در روایتی می نویسد تا آن را توضیح دهد – که معمولاً شامل بدترین موارد است. سناریوی احتمالی و یک بیماری کشنده

این ایده که نادانی هیپوکندری با دانش “درمان” می شود، ایده ای بسیار قدیمی است. همانطور که با تحقیقات خودم به تاریخچه جذاب اما پیچیده این وضعیت عمیق تر می کردم، مشغول به اصطلاح «مردان شیشه ای» قرون وسطی شدم که چیزی به نام توهم شیشه ای را تجربه کردند. به طور گسترده در سراسر اروپا مستند شده است، این مبتلایان معتقد بودند که به طور جزئی یا کامل از شیشه ساخته شده اند تا گوشت انسان، و وسواس نسبت به طبیعت شکننده و شکننده آنها می تواند بر تمام زندگی آنها مسلط شود.

چارلز ششم، پادشاه فرانسه در قرن چهاردهم، یک بیمار قابل توجه بود، و سروانتس در سال 1613 یک رمان کامل درباره یک «لعاب‌کار فارغ‌التحصیل» منتشر کرد که آن را تجربه کرده بود. درمان ساده بود: “مرد شیشه ای” باید می فهمید که او در واقع از شیشه ساخته نشده است. این کار معمولاً با کتک زدن یا فشار دادن شدید انجام می شد تا زمانی که او اعتراف کرد که تکه تکه نشده است. این اثبات، این دانش اضافی از انعطاف پذیری او، او را از توهم درمان می کند.

اما اگر هیپوکندری واقعاً با دانش درمان می‌شد، پیشرفت‌های پزشکی آن را به گذشته تبدیل می‌کرد. با این حال، اختلالات اضطرابی، از جمله اضطراب سلامت، همچنان در کشورهایی با پیشرفته ترین سیستم های بهداشتی رایج است. هیپوکندری تکامل می یابد و تغییر می کند تا با دانش علمی همگام شود. در حالی که مردم زمانی می ترسیدند که از شیشه ساخته شده باشند یا اینکه صفرای سیاه بیش از حد آنها را احساس مالیخولیا می کند، اکنون نگران هستند که تومورهای مغزی یا کووید-19 طولانی مدت داشته باشند. در هر مرحله از پیشرفت پزشکی، هیپوکندری دقیقاً با ما همراه است.

بیشتر بخوانید: چگونه بفهمیم که آیا مشکلات سلامتی شما طبیعی است یا نشانه چیز دیگری است؟

در واقع، تحقیقات نشان می‌دهد که شیوع اضطراب سلامتی در میان افرادی که به کلینیک‌های پزشکی مراجعه می‌کنند افزایش می‌یابد – این نشان می‌دهد که قرار گرفتن بیشتر در معرض دانش پزشکی به جای تسکین ترس‌های ما را تشدید می‌کند. این تا حدی به دلیل ظهور “سایبرکندریا” است، که در آن نگرانی‌های بهداشتی در نتیجه اطلاعات یافت شده آنلاین افزایش می‌یابد. این کلمه برای اولین بار در اوایل دهه 2000 مورد استفاده قرار گرفت، این کلمه الگوی جستجوی بیش از حد اینترنتی را توصیف می کند که پس از اعلام درمان سرطان به آن دچار شدم، زمانی که هر تکان و بو کشیدن من به نظر می رسید نشانه ای از گسترش تومورها باشد.

من این رفتار را منطقی می‌دانم، همانطور که فکر می‌کنم بسیاری از افراد با شرایط قبلی انجام می‌دهند، صرفاً به عنوان مسئول یا محتاط در مورد سلامتی خود. زمانی که قرار بود بیماریم درمان شود، قبلاً یک تومور پیدا کرده بودم، بیش از حد مراقب بودم تا مطمئن شوم که دوباره این اتفاق نمی افتد. به خودم می گویم که جستجوی تمام علائمم در گوگل و افتادن در یک سوراخ بی پایان خرگوش از مقالات علمی، انجمن های آنلاین و پادکست های سلامتی فقط یک بیمار خوب است.

زیاده روی نبود چون سابقه پزشکی پیچیده ای داشتم. پزشکان به من گفته بودند که مراقب علائم احتمالی باشم و این تمام کاری بود که انجام دادم. درمان و خودآزمایی زیادی لازم بود تا متوجه شوم که همه این اطلاعات اضافی به هیچ وجه تأثیر مثبتی بر نتایج پزشکی من ندارد: در غیر این صورت، حالم را بدتر می‌کرد، نه بهتر.

حتی با این آگاهی، فرار از چنگال سایبرکندریا دشوار است. گاهی اوقات احساس می کنم کل اینترنت برای تقویت ترس های من طراحی شده است. جستجوی «آیا سردرد به این معناست که…» در میان دیگران، پیشنهاداتی را به من می دهد «سقط جنین، ضربه مغزی» و «تومور مغزی» که مشکلاتی بسیار جدی تر از علل شایع تر و محتمل تر «کم آبی» هستند. «استرس کاری» و «کمبود هوای تازه».

مکانیسم «تشدید» که کارشناسان آن را ابزاری برای رادیکال‌سازی سیاسی آنلاین معرفی کرده‌اند، در این زمینه نیز عمل می‌کند. به سادگی تایپ کردن چیزی که شبیه یک پرسش ساده سلامت در موتور جستجو است، می تواند اولین قدم در سفری باشد که منجر به اطلاعات نادرست، تشخیص خود و اضطراب شدید می شود. بدتر از آن، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد افرادی که به اصطلاح «نگران هستند»، با اضطراب سلامتی و سایبرکندریایی‌شان، تا 70 درصد بیشتر در معرض ابتلا به مشکلات قلبی هستند. به نظر می رسد تمام آن اضطراب می تواند بدترین اتفاق را رقم بزند.

با دانستن اینکه اکنون چه کار می کنم، احترام زیادی برای آینده نگری پرستار انکولوژیم در سال 2006 قائل هستم. او در آن زمان گفت که گوگل کردن سرطانم ایده بدی بود، و حق با او بود، حتی اگر قدرت واقعی سایبرکندریا هنوز رها نشده بود. با وجود دائمی آنلاین ما فهرست منابع تایید شده ای که او در آن روز به من داد فقط شامل وب سایت ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی من، یک راهنمای بیمار منتشر شده توسط یک موسسه خیریه سرطان، چندین فرهنگ لغت پزشکی آنلاین و برخی ناشران دانشگاهی بود. این چیزی است که من امروز خودم را به آن محدود می کنم، اگرچه گاهی اوقات نوک انگشتانم از میل به جستجوی گسترده تر می سوزد. من می توانم کلیک کنم و کلیک کنم و کلیک کنم تا زمانی که برای همیشه بیمار شوم.



Source link

دیدگاهتان را بنویسید